تنها شهید واقعه صحرای طبس را بشناسید/روایت شکست حمله نظامی آمریکا در صحرای طبس
تاریخ انتشار: ۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۰۳۸۳۷
به گزارش خبرگزاری فارس در یزد، محمد منتظرقائم متولد سال ۱۳۲۷ در شهر فردوس از توابع استان خراسان است، البته خانواده محمد به علت ایستادگی پدرش در مقابل جیرهخواران حکومت وقت، مجبور به هجرت از فردوس میشوند و در شهر و دیار پدریش، یعنی یزد سکنی میگزینند، ولی این تازه ابتدای راه زندگی استکبارستیزانه محمد است که رقم میخورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
محمد منتظرقائم تحصیلات خود را در مدرسه تعلیمات اسلامی ادامه میدهد و در حالی که هنوز ۱۵ سال ندارد حماسه ۱۵ خرداد سال ۴۲ شکل میگیرد، اما با وجود سن کم، تفکری عظیم در خود پرورانده و فعالیتهای ضداستکبارانه اش در آن سالها، تعجب همگان را به خود جلب میکند.
وی تحصیلات خود را در رشته برق در هنرستان فنی ادامه میدهد و پس از اتمام و اخذ دیپلم در سال ۱۳۴۷، لباس سربازی برای شاه را که کاملاً با تفکراتش در تناقض بود، برتن میکند و حتی در این دوره، یک بار به علت پاره کردن تصویر شاه و آتش زدن آن در بازار شهر به شدت تنبیه میشود.
پس از گذران دوره سربازی با وجود همه سختیها، در شرکت برق مشغول به کار میشود. در سال ۱۳۵۰ با تشکیل گروهی مخفی، مبارزه را در قالب تشکلی منسجم هدایت و انجام میدهد و نخستین اعلامیه این گروه در ششم بهمن ۵۱ در یزد به شکل گسترده و مخفیانه توزیع میشود که انعکاسی وسیعی پیدا میکند، اما بهعلت فعالیت سیاسی از کار خود اخراج و مدت ۱۵ ماه در سیاهچالهای نیروهای ساواک مورد شکنجه قرار میگیرد، اما با هوشیاری مثال زدنی بدون این که هیچ اعترافی از وی گرفته شود، آزاد میشود.
محمد پس از آزادی مصممتر از پیش به مبارزات خود علیه استکبار و استعمار ادامه میدهد تا این که انقلاب اسلامی پیروز میشود و پس از تشکیل سپاه پاسداران به فرمان رهبر کبیر انقلاب در سال ۵۸، بهعنوان نخستین فرمانده سپاه پاسداران استان یزد انتخاب و مسئول بنیانگذاری و تشکیل سپاه یزد میشود.
وی سپاه را گسترش میدهد و با قاطعیت با ضد انقلاب به مبارزه برمیخیزد بهنحوی که دو ماه پس از ایجاد تشکل، وقتی اوضاع کشور و انقلاب را در غرب کشور در خطر میبیند، آسوده ننشسته و با شماری از پاسداران برای مبارزه با ضد انقلاب و طاغوت راهی کردستان میشود.
دفاع از اسلام و انقلاب، آرمان و هدف وی بود به طوریکه در روز پنجم اردیبهشتماه سال ۱۳۵۹ نیز وقتی در جریان فرود چند هلیکوپتر آمریکایی در کویر طبس قرار میگیرد، هر چه سریعتر در محل حادثه حضور پیدا میکند تا از نزدیک واقعه را بررسی کند.
همزمان با حضور محمد منتظرقائم در محل صحرای طبس، بنیصدر رئیس جمهور وقت در خیانتی آشکار دستور حمله به هلیکوپترها و هواپیماهای آمریکایی را میدهد، ولی بعدها مشخص میشود که این هلیکوپترها حاوی اسناد مهمی از اقدامات بعدی آمریکا در حمله به طبس بودند.
بدین ترتیب محمد منتظرقائم که در صحنه مبارزه با استکبار حضور داشت، در بمباران منطقه به دستور بنیصدر، به درجه رفیع شهادت نائل میآید.
پنجم اردیبهشت بود که از سپاه تهران به ما خبر دادند که راننده تانکری نفتکش در نزدیکی جادهای متروک و کم تردد در صحرای طبس تعداد پنج فروند هلیکوپتر، یک هواپیما در حال سوختن، یک دستگاه جیپ، دو موتورسیکلت، تعدادی رختخواب و پرژکتور مشاهده کرده است؛ سریعاً خود را به منطقه برسانید.
محمد گفت: "اول نماز میخوانیم و سپس راهی میشویم. "
نماز آن روزش طولانیتر از بقیه روزها شد و حال و هوای دیگری داشت. بعد از اتمام نمازش یکی از بچهها به شوخی گفت: "حاجی نماز جعفر طیار میخواندی؟ " لبخند زد و گفت: شاید نماز آخرمان باشد. "
سوار اتومبیل شدیم و راه افتادیم. در مسیر، سوره فیل را برایمان خواند و بعد از خواندن سوره، تفسیرش را هم برایمان نقل کرد و گفت: "این مملکت متعلق به امام زمان (عج) است و خدا خود نیز از آن محافظت میکند و ما پاسداران وسیلهای بیش نیستیم. "
به منطقه که رسیدیم من برای تجسس و سوال از اهالی از بچهها جدا شدم، محمد و دو نفر از بچهها به سمت هلیکوپترها و هواپیمای سوخته راهی شدند.
در حال صحبت با اهالی بودم که هواپیماهای فانتوم که بر فراز منطقه پرواز میکردند، توجهام را جلب کردند. بعد از آن، صدای انفجار مهیبی از سمت هلیکوپترها به گوش رسید.
به سرعت به سمت هلیکوپترها به راه افتادم. دودی سیاه به آسمان بلند شده بود. محمد که برای بررسی هلیکوپترها وارد آنها شده بود تا اگر سند و مدرکی بر جا مانده، با خود بیاورد، طعمه خیانت بنیصدر و هم دستانش شده بود که میخواستند آن اسناد فاش نشود. تا به او رسیدیم به مولایش حسین (ع) پیوسته بود.
پایان پیام/د
منبع: فارس
کلیدواژه: صحرای طبس استان یزد شهید منتظرقائم شکست آمریکا محمد منتظرقائم هلی کوپتر ها صحرای طبس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۰۳۸۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شلیک به مغز انقلاب اسلامی
«... مَثَل شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن در پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده، بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند. آری شهداء شمع محفل بشریتند، سوختند و محفل بشریت را روشن کردند...»
به گزارش ایسنا، کیهان در سالروز شهادت شهید مرتضی مطهری نوشت: «... مَثَل شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن در پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده، بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند. آری شهداء شمع محفل بشریتند، سوختند و محفل بشریت را روشن کردند...»
این جملات بخشی از یک سخنرانی استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری است در شب عاشورای سال ۱۳۹۳ قمری که در مسجد جامع نارمک تهران ایراد شد.
و به راستی که استاد شهید در همیشه زندگیش همچون شمع بود، سوخت و قطره قطره آب شد تا محفلهای خاموش استعمار زده را روشن سازد، خفتگان را از خواب طولانی بیدار کند و به وعده صبح ظهور آنها را به حرکت و جنبش درآورد.
استاد با کلاسها و مجالس سخنرانیاش، با کتابها و مقالاتش و با بحثها و روشنگریهایش در دانشگاه و حوزه و انجمنهای پزشکان و مهندسین و مساجد مختلف، نقشی اساسی در پدید آوردن یک زیرساخت عمیق ایدئولوژیک و تربیت و پرورش صدها و هزاران مسلمان آگاه مبارز برای نهضت امام و انقلاب اسلامی داشت. خودش میگفت: «.... این بنده از حدود... ۱۳۳۲ شمسی که قلم به دسـت گرفته، مقاله یا کتاب نوشتهام، تنها چیزی که در همه نوشتههایم آن را هدف قرار دادهام حل مشکلات و پاسخگویی به سؤالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است. نوشتههای این بنده، برخی فلسفی، برخی اجتماعی، برخی اخلاقی، برخی فقهی و برخی تاریخی است. با اینکه موضوعات این نوشتهها کاملا با یکدیگر مغایر است، هدف کلی از همه اینها یک چیز بوده و بس.»۱
معلم ایدئولوژی انقلاب
از این رو میتوان اسـتاد شهید مطهری را معلم ایدئولوژی انقلاب برای جوانان و سایر مردم دانست. تعداد ۱۰۵۲ نوار کاسـت باقیمانده از سخنرانیهای استاد در مساجد و حسینیهها همچون حسینیه ارشاد (که خود، پایهگذارش بود) و مساجد الجواد و جاوید و هدایت و... و کلاسهای دانشگاه و جلسات هفتگی در مراکز علمی، ۶۴ عنوان کتاب در معرفی ابعاد مختلف اسلام که بعضا دو جلدی و سه جلدی هستند، مقالات ارزشمند و مستدل در نشریات علمی و آکادمیک و... از جمله جهاد علمی استاد شهید مطهری بود که طی سالهای حیات پربرکتش و از طریق همان کتابها و فایلهای صوتی سخنرانی تا به امروز استمرار داشته است.
جهاد انقلابی در کنار جهاد علمی
هوشمندی استاد مطهری آنجا بود که در کنار این جهاد علمی گسترده، همواره در سطوح بالای نهضت امام و انقلاب فعالیت داشـت اما کمتر کسی از آن آگاه بود. چنانکه بسیاری از انقلابیون تصور میکردند استاد مطهری تنها به تدریس و سخنرانی و کلاسهای دانشگاه سرگرم است و به اصطلاح کاری با سیاست ندارد.
شـاید تا سالها بعد، هیچ کس متوجه نشـد، مرتضی مطهری آرام و سر به کار درس و دانشگاه، عضو شورای روحانیت هیئتهای مؤتلفه اسلامی بود و از سال ۱۳۴۷ وکیل تامالاختیار امام تبعیدی امت در ایران و رابط اصلی ایشان با مردم شد.
چنانکه حجتالاسلام شهید دکتر باهنر درباره ایشان گفته است: «... من برای بعضی برادران و خواهرانی که ممکن است درست از حضور ایشان در صحنه مبارزه اطلاع نداشته باشند، این را عرض کنم؛ دقیقاً در تنظیم اعلامیههای ده سال قبل و پانزده سال قبل، در تفسیر آثار امام که از نجف میرسید، در تهیه بعضی از پیامهای مخفیانهای که بعدها مردم نمیدانستند که از کجا این پیامهای مبارزاتی صادر شد و ظاهراً تصور نمیکردند که مثلاً مرحوم مطهری این طور حضور داشته باشد، اینها پشت پرده توسط ایشان تهیه و به افرادی داده میشد، یا در تنظیم راهپیماییها، در انتخاب به عنوان اولین عضو شورای انقلاب که توسط امام بزرگوار انتخاب شد و تماس با نجف و تماس با پاریس...»۲
اگرچـه در برخی موارد هم، اسـتاد مطهری، این فعالیتها (همچون کمک به فلسـطینیها) را علنی کرد تا حدی که شـک و تردیدهای سـاواک در مورد ابعاد مبارزاتیاش به یقین مبدل گشـت. چنانکه در اسـناد متعددی از سـاواک به این ابعاد اشاره شـده و اینکه در موارد بسیار تحت نظر قرار داشت، اغلب سخنرانیها و کتابهایش به عنوان مدرکی در جهت مخالفت با رژیم پهلوی و طرفداریاش از امام تلقی گردید، ممنوع المنبر و ممنوع التدریس شد، چندین بار دستگیر شد و به زندان رفت و عاقبت، از سوی ساواک صلاحیتش برای ادامه تدریس در دانشگاه رد شد.
دفاع علنی از فلسطین
در تنها موردی که استاد مطهری، مبارزهاش را علنی ساخت، دفاع از فلسطین و مبارزه با اسرائیل بود. شهید مطهری در عاشورای ۱۳۴۸ و در اوج نفوذ صهیونیستها و عوامل اسرائیل در ارکان رژیم شاه، درباره فلسطین سخنرانی کرد و گفت:
«... واللهِ و باللهِ ما در برابر این قضیه مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. واللهِ قضیهای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است...»
استاد مطهری در همان شرایط برای حمایت از مبارزان فلسطینی به همراه علامه طباطبایی و آیتالله زنجانی، حساب ویژهای باز نمود که مورد هجوم ساواک قرار گرفت و همه فعالیتهایش در دانشگاه و همچنین سخنرانی در مساجد و محافل دانشگاهی زیر ذرهبین و تعقیب و مراقبت دقیق ساواک قرار گرفت.
به دنبال همین موضعگیریها بود که سخنرانیهای استاد مطهری، مساجدی مانند هدایت و جاوید و الجواد را به کانون نهضت امام تبدیل نمود و همین امر موجب تعطیلی آن مراکز از سوی ساواک و دستگیری مجدد استاد گردید که این بار وی را مدتی در بازداشت انفرادی نگه داشتند. با تعطیلی مسجد جاوید در آذرماه ۱۳۵۳، استاد مطهری نیز تا زمان پیروزی انقلاب ممنوع المنبر شد. سرانجام امریه ساواک در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۵۴، ظاهرا به تمامی فعالیتهای استاد مطهری خاتمه داد.
اوج نهضت امام و نقش محوری استاد
در سـالهایی که نهضت امام اوج میگرفت و مردم مسـلمان و جوانان و دانشجویان بر اثر روشنگریها و آموزشهای امثال استاد مطهری با اهداف و آرمانهای اسلام و نهضت آشنایی پیدا میکردند، ایشان به همراه روحانیون مبارزی مانند دکتر بهشتی، جامعه روحانیت مبارز را سازماندهی کرد که در واقع هدایتگر مبارزات و اعتصابات و تظاهرات سالهای ۵۶ و ۵۷ در داخل کشور محسوب میشد.
اعتماد امام به اسـتاد مطهری آنچنان بود که در اوج نهضت، تشکیل شورای انقلاب اسلامی و انتخاب اعضا و همچنین ریاست آن را برعهده استاد گذاردند که تا پیروزی کامل انقلاب و پس از آن تا استقرار نظام جدید، نهضت و کشور را مدیریت کند.
اما استاد مطهری در ساعت ۲۳ یازدهمین روز از اردیبهشت ۱۳۵۸ در حالی که فقط دو ماه و ۲۰ روز از پیروزی انقلاب میگذشت، با گلولهای از اسلحه استعمار و به دست خوارج روزگار بر خاک افتاد.
احسان طبری (یکی از چند نظریه پرداز بلندآوازه مارکسیسم، از اعضای مرکزی حزب منحله توده و عضو برجسته آکادمی علمی شوروی) بارها و به مناسبتهای مختلف از استاد شهید مرتضی مطهری یاد کرد و با قاطعیت گفت که ترور ایشان نمیتواند کار یک گروه نظیر گروه فرقان باشـد. طبری به جدمعتقد بود (و برای این اعتقاد خود نیز دلایل و شـواهد فراوانی میآورد) که ترور استاد مطهری، طرح و برنامه سـازمان سیا و موساد بوده و صرفا با هدف خشک کردن یکی از چشمههای جوشان معارف اسلامی صورت پذیرفته است.۳
اسناد تکان دهنده لانه جاسوسی آمریکا
طرفه آنکه پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، از این مرکز شیطانی، اسنادی به دست آمد که نظر فوق را تایید کرده و حکایت از حضور مستقیم کانونهای استعماری و امپریالیستی در پشت صحنه ترور استاد مطهری داشت.
یکی از دانشـجویانی که در زمان تسـخیر لانه جاسوسی حضور داشت، در مورد وابستگی گروه فرقان به آمریکا در کتابش نوشت:
«...تکان دهندهترین اسناد درباره گروهی به نام فرقان بود. مردم معتقد بودند که گروه فرقان را عناصر خارجی حمایت و هدایت میکنند. اسنادی که در سفارت به دست آمد، درستی گمان مردم را ثابت کرد. این اسناد نشان میداد آمریکا از طریق اشخاص ثالث با گروه فرقان تماس گرفته بود.»۴
یکی از آن اسـناد که در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۵۸ افشا گردید، دلالت کافی بر ارتباط وثیق دستگاه سیاست خارجی آمریکا با این گروه داشت:
«محرمانه
از سفارت آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه و فوری
یکی از دوستان قدیمی دفتر سیاسی که یک طلبه قدیمی است و سال گذشته مرکز بحثهای ایدئولوژیک برای شاگردانش بود... (میگوید) یازده نفر از شاگردان قدیمی این شخص عضو گروه فرقان در تهران هستند... یکی از اعضای فرقان افتخار میکرد که آنها در نظر دارند خرابکاری را با ترور هفتهای یک روحانی شروع کنند و تا رسیدن به موفقیت ادامه دهند... منبع بیان داشت اعضای گروه فرقان که با آنها در تماس است توجهشان را به اهداف داخلی معطوف کردهاند...»
پیوند و ارتباط گروه فرقان با سفارت آمریکا از طریق «ویکتور تام ست» برقرار میشد که از فعالان جاسوسی در ایران بود و در آن زمان یکی از حلقههای ارتباط سیا و آمریکا با گروه فرقان به شمار میرفت.۵
ساعت ۲ نیمه شب ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۸، در حالی که دو، سه ساعتی از شهادت استاد مطهری میگذشت، مثل همیشه، ساعت کوکی اتاقش به صدا درآمد تا استاد را مانند هر شب برای نماز و تهجّد بیدار کند، غافل از آنکه دیگر روح مرتضی مطهری خود به پرواز درآمده بود تا بر ِدوست.
انتهای پیام